- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
حماسۀ پیاده روی اربعین سیدالشهدا علیهالسلام
دل شوریدهام حال و هوای اربعین دارد عجب شوری برای کربلای اربعین دارد ذبیحش را خلیل الله قربانی کند از شوق که میداند عجب قُربی منای اربعین دارد یکی چشم انتظار زائران موکب به پا کرده یکی در خانهاش مهمانسرای اربعین دارد یکی شوید غبار از چهرۀ زائر به اشک خود چه شورانگیز غوغایی فضای اربعین دارد جوان و پیر نشناسد که هر کس عشق را فهمد دلی شوریده، قلبی مبـتلای اربعین دارد گرفته روی دست خویش تصویر شهیدش را به قدر کل مردم خون بهای اربعین دارد نجف تا کربلا یعنی شهادت در ره مولا چه درسـی ابتـدا و انتهـای اربعین دارد چه جبرانی فراق یار دارد غیر جان دادن؟ چنان جابر که جانی مبتلای اربعین دارد سلام ما به زینب قـافـله سـالار غـمدیـده که از خون جگر اشک عزای اربعین دارد "گلی گم کردهام میجویم او را" بازهم زینب نـوایـی آشـنـا در نـیـنـوای اربعـین دارد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام ( اربعین حسینی )
چشمِ ما عمریست ای آقا بر این در ماندهاست مثل رؤیا فکرِ دیدار تو در سر ماندهاست نیست جز یاریِ تو، منظورِ ما از دیدنت آرزوی یاریات بر قلب نوکر ماندهاست با تحـیّـُر گـاهگـاهی چـهـرهها را بـنگـرم چشمها خیره به هر روی منوّر ماندهاست در پیِ رخسار تو، سرها پریشان خاطرند از جدائیهای تو، دلها مکـدّر ماندهاست کاش روزی شیـعـۀ دلخـواهتـان باشیم ما رتـبۀ ایـمانمان از درکِ تو درمانـدهاست کسبِ ما در نزد تو چون پینه دوزی هم نشد وعـدۀ دیـدار مـا تا کِی مـقـدر مـاندهاست این چه سودائی است با خود کردهام در عاشقی از تو گویم لیک، فکرم جای دیگر ماندهاست عـدهای رفـتـند تا مـقـتـل ز هیئتهای تو چشم ما مبهوت بر محراب و منبر ماندهاست هان! شهیدان، راهِ صد ساله به یکشب رفتهاند دل هنور از راهِ خوبان صد برابر ماندهاست کـربـلا راهِ مـرا نـزدیک کـرده بـا شـمـا از میانبُر آمدم، یک دَم به لشگر ماندهاست وعــدۀ مـا شـد سـتــونِ آخــرِ راهِ نـجـف اربعین تا کـربلا یک دیـدۀ تر مانده است
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام ( اربعین حسینی )
جـنّـت روی زمـین گـسـترۀ کـربلاست در حرمت اربعین شور قیامت به پاست راه نجف کربـلا مشعـر عـشاق توست در عرفات حرم فیض هزاران مناست ای پــدر بــنـدگـان ابـن سـبـیـل تــوأیـم ماندن در این مسیـر سیر الیالله ماست تا حـرمـت هـر قـدم با شـهـدا هـمقـسـم در دلـمان دم به دم نغمۀ "یالیـتـنا"است در سـفــر کـربـلا، در گــذر هــر بــلا پاسـخ ما بـر بـلا آیـۀ "قـالـو بـلی"است در دو جهان پرچمت دست علمدار توست زائر تو تا بهـشت در کنف این لواست در سفر اربعـین روزی ما بیحد است سـفـرۀ ماه صـفـر از کـرم مجـتـبـاست ما که حـرم آمـدیم قـاصدی از مشهـدیم هرچه که موکب زدیم از برکات رضاست گرد و غـبار حرم روشنی چشم ماست در نظر بیـدلان « آیـنه در کـربلاست» هرچه ملک گریه کرد هیچ کفایت نشد این عـمل مستحب واجب عـینی ماست زندۀ جاوید کیست؟ آنکه به عشق تو زیست فانی تو هرکه نیست هستی او بر فناست ای پـسـر فــاطـمـه حـرّ حـریــم تـوأیـم در حرمت حال ما "معتذرا نادما"است زر به نظـر میرسد، ذرّۀ دور ضریح در نظـر زائران خاک حرم کـیـمیاست مرقد شـش گـوشهات، قبلۀ هفت آسمان هشت بهشت خدا، گوشهای از کربلاست حرمت زوّار تو فراتـر از کـعـبه است زائر تو فوق عرش در حرم کبریاست فوج ملک زائرت عـرش خدا حـائرت سجده به خاک حـرم آرزوی انبـیـاست زنده به بویت مـسیح کشتۀ رویت ذبیح نوح در این ناحـیه نوحه گر نـیـنواست قبر عـلی اکـبرت روضۀ پیغـمبر است قـطـعـۀ پـائـین پـا جـنّت بـیانـتـهـاست یــاد دم آخــرت یــاد غــم خــواهــرت یکسره بالا سـرت نالۀ زهـرا به پاست باز در این ناحـیه روضۀ مقـتل بخوان نوحه کن ای دل ببین یوسف زهرا کجاست با دم «شیب الخضیب» با دم «خدالتریب» ندبه کن و خون ببار روضۀ خون خداست مرثیه از سر بخوان سر که جدا از تن است نوحه بخوان بند بند جملۀ اعضا جداست باز نبی کـشته شد دست عـلی بسته شد فاطمهای داغدار در وسط شعلههاست دور نگـین عـفـاف حلـقۀ نامحرم است محـرم تو بیپـناه دشـمن تو بیحـیاست حرمت عترت شکست صورتشان باز سوخت کوچه و بازار شام شاهد این ماجراست
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام ( اربعین حسینی )
مطمئن بودم که میخواهی مرا سالارِ عشق خواب بودم که شدم با یک نگه هشیارِ عشق دعوتم کردی به جایی که نبـودم لایـقـش ماندهام در حیرتِ مطلق، چه شد دلدارِ عشق دعوتم کردی سیاهی لشگرت باشم حسین العجب ثم العجب ثم العجب از کارِ عشق آبـرو داریِ تـو کـشـتـه مـرا خــونِ خـدا مثلِ حرّم که نبودم تو خـریدی یارِ عشق از نـجـف پایِ پـیـاده میروم کـرب و بلا جلوهها کردی برایم بین این بازارِ عشق تکیه بر دست تو دادم پشت من خالی نکن تا ابـد سر بر نـدارم باز از دیوارٍ عـشق مطمئنم مهدیت این دور و بر همراهِ ماست کی زیارت میکنم آقای من رخسارِ عشق عـزّت تو مـسـتـدام ودولـتـت پـایـنـده باد مطمئن بودم که میخواهی مرا سالارِ عشق
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها در برگشت به کربلا
آهم، که شعـله بر جگـرِ غـم کشیدهام اشکم، که قطره قطره به پایَت چکیدهام آئینهام، که زخم ترَک خوردهام زِ سنگ سـروَم، که سایبـان شده قـدِ خـمیـدهام ای تلِّ خـاکِ غـرقِ به خـونِ بـرادرم بـاور نـمیکـنـم به کـنـارت رسـیـدهام نقـشِ هـزار ضربتِ دشـمن گـرفـتهام طعـمِ هـزار سنگِ سـتم را چـشـیدهام یادم نمیرود که در آن روز در پِیات صد بـار این مسـیرِ سـیـه را دویـدهام یـادم نـمیرود که در آن شـام از تنت صد تیغ و تیر و نیزه و خنجر کشیدهام اکـنون رسـیدهام که ببـوسم دوبارهات آه ای گـلـو بـریـده کـجـایی؟ بُـریـدهام
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها در برگشت به کربلا
اربعین است و ببین که پر شکسته آمدم ساقی اشـکـم ولی سـاغـر شکـسته آمـدم ای برادر جان خجالت میکشم از محضرت اربعین است و پُرم از غصّه و اندوه و آه مستحـقـم ای عزیزِ فاطـمه بر یک نگاه کی فراموشم شود گل زخم های پیکرت اربعـین است و بسویت با صلابت آمدم مثـلِ بـابـایم عـلـی من باشـجـاعـت آمدم این اسیری حال و روزم را عوض کرده حسین اربعین است و ز داغت سخت میبارم ببین اربعـین است و هوای دیدنت دارم ببـین خیز و از جا و مراعاتم کن ای شیب الخضیب اربعین است و پُرم از بیکسیها یا حسین آمـدم با دیـدگـانی مـثـلِ دریـا یا حـسـین کاش میشد در کنارِ مرقـدت خاکم کنند
: امتیاز
|
مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام ( جامانده های از اربعین حسینی )
میرسد از کربلا هل مِن معینت یا حسین دیدهها خون گرید از آهِ حزینت یا حسین ناممان خط خورده از فهرستِ زائرهای تو ما همه جا ماندهایم از اربعینت یا حسین در دلِ شیدای خود شورِ حرم داریم و بس دستِ ما کوته شد از عرش برینت یا حسین داغ عاشورا همیشه در دل ما تازه ماند آسمان رنگین شد از خونِ جبینت یا حسین ما که از باغِ ضریحت سیبِ روضه خوردهایم تا قیامت دستمان شد خوشه چینت یا حسین سهمِ من سوزِ نهان گشته فقط این اربعین از همین جا میشوم چله نشینت یا حسین از همان آغـاز در قـابِ نگـاهـم بودهای شیرِ مادر کرده با جانم عجینت یا حسین در خـیالم بس که ره پیـمـودهام تا کربلا گم شدم هم در یسار و در یمینت یا حسین وسعتِ دلـتنگیام را خوب میداند حرم کی نهم سر بر ضریحِ نازنینت یا حسین؟ خـط پـایـانِ همه دلـتـنگیام کـرببـلاست پای دل را میکشد مِهرِ یقـینت یا حسین اربـعـینِ قبل، رفـتم کـربلا یـادش بخـیر در حرم با روضههای دلنشینت یا حسین جز نگاهِ غـم ندیـدم چیز دیگر این سفـر خیمههای سوخته در سرزمینت یا حسین آه از جــا مــانــدنِ آغـــاز راهِ قــافــلــه اشکِ شوقِ لحظههای واپسینت یا حسین دستِ ما خالی و ظرفِ دل پُر از کوهِ نیاز ای که میبخشی ز نورِ راستینت یا حسین اشکها بر گونههایم مانده چون باران رها دستِ ما در حلقۀ حبل المتینت یا حسین پیکرت صد پاره گردید و کفن شد بوریا بشکند دستِ عدو، کرد اینچنینت یا حسین روز و شب سر مینهم بر شانۀ سبزِ ضریح چون که داری لطفِ حق در آستینت یا حسین تا ابد عالم ز داغت، قتلگاهِ روضه هاست زین سبب روشن بماند شمعِ دینت یا حسین پرسـشـی داریم از سـالارِ دشـتِ کـربلا گو چرا جا ماندهایم از اربعینت یا حسین
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها در برگشت به کربلا
بارِ دگـر به کـرب و بلا پـا گذاشـتم داغـی دگر بر این دلِ دریـا گذاشتم روزی که بُردنم به زور از بَرَت حسین خود را کـنارِ پـیکـرِ تو جـا گـذاشتم تنهـاییام، بـرادر خـوبم، شـروع شد بوسه به روی حـنجرِ تو، تا گذاشتم میشستمت به اشک و به این بود خوش، دلم بوسـه به جای بـوسۀ زهـرا گذاشتم رفتم به زیر سایۀ رأس تو سوی شام جسمِ تو را به دامنِ صحـرا گذاشتم خاکـسـتـرم کـنارِ رقـیّه به بـاد رفت روی تنش که سنگ لحـد را گذاشتم
: امتیاز
|
زیارت جابربن عبدالله انصاری در اربعین سیدالشهدا علیهالسلام
اربـعـین است و فـراقِ لالـههـا سـیـنـۀ مـا و هـزاران نـالـههـا آمـده جـابـر بـه دشـتِ کــربـلا شـوقِ دیـدارِ حـسـینِ سـر جـدا غـسل بنـموده چو با آبِ فرات آمـده گـیـرد ز شه مُهـرِ بـرات دست بر سیـنـه نهـاد و با ادب مـحـضرِ آن سـیّـدِ عـالی نَـسب با خشوع و احـترام و با وقـار این چنین گفتا ز چشمِ اشکـبار الـسّـلام ای نـورِ داور الـسّـلام زیـنـتِ دوشِ پـیـمـبـر الـسّـلام السّلام ای جـانِ حـیـدر السّـلام زادۀ زهــرای اطـهـر الـســّلام الـسّـلام ای وارثِ خــونِ خــدا ای حسین ای یوسفِ گلگون قَبا الـسّـلام ای کـشـتـۀ تــیـغِ جـفـا السّـلام ای شـاهِ مـذبـوحُ الـقـفـا من به قـربـانِ تـو و ایـثـارِ تـو بـین که جـابـر آمـده دیـدارِ تـو خـیز از جا ای امـامِ تشـنه لب گر چه جانت از عطش در تاب و تب جان فـدایت بین که جـابر آمده بین هـمان دلخـسـته زائـر آمده بعـد رو کرد سـمتِ سقـای ولا بـا کـمــالِ احــتـرام و بـا حـیـا الـسّـلام ای ســاقـیِ دشـتِ بـلا الـسّــلام ای حـامـیِ دیـنِ خــدا ساقیِ لب تـشـنه کـامان السّلام کـشـتۀ شمـشـیرِ عدوان السّلام خیزو از جا بین که مهمان آمده بـین پـیاده جـان به جانـان آمده بعد فرمود السٌلام ای روح و جان الـسـّلام ای اکـبـرِ رعـنا جوان الـسّــلام ای زادۀ خـیــرُالانــام الــسّـلام ای هـالـۀ بــدرِ تـمــام ای علی، جانم به قربانِ تو باد جان فدای عهد و پیـمانِ تو باد السّلام ای قـاسـمِ صد پـاره تن الـسّــلام ای لالـۀ بــاغِ حــسـن الـسّـلام ای قـامتِ سَـروِ چـمن السّلام ای عِـطرِ برگِ نسـترن الـسّلام ای اصغـرِ بیشـیرِ من کشتۀ بیعذر و بیتقـصیرِ من السّلام ای طفـلِ بیشـیرِ رباب ای که کامت حسرتِ یک قطره آب السّلام ای مونـسِ جـانم حـبیب ای تو غمخوار دل شیب الخضیب السّلام ای بـهـتـرین یارِ حسین کــربــلا یـارِ وفــادارِ حـسـیـن السّلام ای عون و جعفر السّلام مـسـلـم و جـونِ ابـوذر السّـلام السّلام ای جـمـله یارانِ حسین بر شما ای جان نـثارانِ حسین الـسـّـلام ای لالـههـای نــیـنــوا ای فــدائــیــانِ دشـتِ کــربــلا
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها در برگشت به کربلا
من رسـیـدم از سـفـر اما حـسین داغ دیـدم هـر گـذر امـا حـسـیـن خطبه خواندم حیدرى کردم فقط زوزههاى خیزران من را شکست گریههاى دختران من را شکست با خودم گـفـتم که بنت الحـیـدرم صبر من در این مصیبت سر نرفت چشم نامحرم به این خواهر نرفت از سـیـاهى رنگ بـالاتـر نـرفت خاطـرت آسوده که معجر نرفت پـرده پـنـهـان نــورِ پـیـدائـیـم مـا حـرفـشان دائـم به تو دشـنام بود سهـم من هم سنگ روى بام بود دلخور از میدان و گودال تو بود
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها در برگشت به کربلا
اشکها فـصل تمـاشـاست امـانم بدهید شـوق آئـیـنه به چـشـم نـگـرانـم بدهـید جامی از اشک فراهم شد اگر ای مردم بـه تــسـلای دل هــمـسـفـرانـم بـدهـیـد
: امتیاز
|
زبانحال جامانده ها از زیارت اربعین سیدالشهدا علیهالسلام
سنگ هم آتش گرفت از حال ما جاماندهها گـریه باید کـرد بر اقـبـال ما جاماندهها درد را همدرد، جور دیگری حس میکند فـطرس امروز آمده دنبال ما جاماندهها ظهر روز اربعین و یک سلام از راه دور این دگر شد عادت هر سال ما جاماندهها باز هم قـربان گـریه، آن رفـیق کودکی داده یـاری بر زبـان لال ما جـامـاندهها جـور دیـگر داد از داغ رقـیـه میزنـند دم به دم، این چند روز، امثال ما جاماندهها
: امتیاز
|
مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام ( جامانده های از اربعین حسینی )
باشد مـرا مـبـر ولـی آقـای من! بـبـین! با کـولهبـار اشـک رسـیـدم به اربـعـین باشد دوباره حسرت و افسوس سهم من سـهـم مُــقـربـان تـو آن بـزم دلـنـشـیـن یک عمر من به خاک درت سر گذاشتم عمری نشان عشق تو مُهر است بر جبین گفتم خودش به وقت، خـبر میکند مرا امسال هم گذشت و من این بیخبرترین من هـیچ وقت هـمـره خـوبـان نبـودهام آه! آسـمان کجا و منِ مانده در زمین؟! آه ای دل سیاه! چه کردی تو با خودت؟ آه ای دل هـمیشه به نـالایـقـی عـجـین! آه ای حـسین! آه حـسین! آه ای حسین! این خار را ز باغ محـبّان خود مچـین! تو خـواسـتی هـمیـشه فـقـط خوبی مرا راضی مشو به حال خراب من اینچنین هر کـار خـواسـتی بـکـنی با دلـم بکـن بگـذار عـاشـق تو بـمـانم...فـقط هـمین
: امتیاز
|
مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام ( جامانده های از اربعین حسینی )
قلبِ این گریهکُنت را باصفا کن یا حسین در میانِ خیلِ عشّاقت صدا کن یا حسین اربعـین آمد ولی امسالِ محـرومـم ز تو هیئتِ ما را بـیا و کـربـلا کن یا حـسین بیرقی سردر زدم این هم بجای بیـرقت روضۀ ما را خودت دور از ریا کن یا حسین میدهم از دور آقـا جان سلامی با ادب در جوابش یک نگاهی بر گدا کن یا حسین جای موکب این غذای هیئتی را میخورم این طعامِ روضه را پُر از شفا کن یا حسین در کنارِ مادرت یک سر بزن ذبحِ عظیم حنجرهها را پُر از شور و نوا کن یا حسین ای هـمهکاره دلِ ما را از اینجا پَـر بده چون کبوتر جَلدِ آن صحن و سرا کن یا حسین ما بـرادر میشویم انگـار در زیرِ عَـلَم این محبّت را سراسر کیمیا کن یا حسین زائـرم امـسال هـم امّا به نـوعِ دیگـری خواهشاً شوری دگر در دلِ بپا کن یا حسین
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها در برگشت به کربلا
به روی نیزه میدیدم تو را باور نمیکردم قـیـامت بود یا یـوم الـبلا باور نمیکردم من و همراهی اشرار و این صحرای بیپایان ز دشت کربلا تا ناکجا... باور نمیکردم تو میدیدی مرا در کوچهها باور نمیکردی و میدیدم تو را بر نیزهها باور نمیکردم که میدانست روزی بشکند آن سرو طوبا را؟ غم سـقا و دستان جدا ... باور نمیکردم حرم غارت شد و اهل حرم آوارهٔ صحرا فتاد آتش به جان خیمهها باور نمیکردم خـدایا زینت دوش نـبی در ساحـل دریا شده عطشان، قتیل الاشقیا؛ باور نمیکردم شنیدم گوشهای از قتلگه صوت حزینی را بُنَی... این صدا بود آشنا باور نمیکردم میان نعـل اسـبانِ ستـمکاران رها کردم تنت را بیکفن در کربلا باور نمیکردم لبت دل برده بود از خیزران ای قاری قرآن میان تشت زر خون خدا، باور نمیکردم
: امتیاز
|
مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام ( جامانده های از اربعین حسینی )
گـناهانم شد عامل تا، بگـیری اربعـینم را کرونا ظاهر است، دردا، بود مشکل گناه ما به امر رهبرم از غم، شکایت نزدتان آرم شکایت دارم از ضعفم، به جسم مانده در صحرا چه سازم از فراق یار، ببخش گر بودهام سربار شکایت میبرم اینبار، به رأس رفته بر نیها شکایت دارم از بختم، شکایت دارم از نفسم به دست خود جدا کردم دلم از کربلا، مولا غـلط کردم پشیـمانم، ببـین محتاج درمانم مکن ردّم حسین جانم، قسم بر مادرت زهرا شکایت دارم از دیده، که غیر از مرقدت دیده نمیخواهم من این چشمم، به غیر از زائرت، اصلا نمیآیـد دگر کارم! که شد محروم این پـایم پـیاده سویـتان آیم، نمیخـواهم دگر این پا همیشه بوده این حرفم، که میدانم بود حقّم مجـازاتم کنی هر دم، زیارت را نگیر امّا به نارت کن مجازاتم، فقط یک اذن میخواهم کنم گریه به مولایم، زنم هر دم صدا او را خودت میدانی آقا جان، که مرگم خوشتر از هجران شدم دور از حرم ای وای، خدایا مرگ عطا فرما نبـودم سـائـلـت دردا، نبـودم زیـنـتت، اما ببخشایم، نگیر آقا، زیارت را ازاین رسوا
: امتیاز
|
مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام ( جامانده های از اربعین حسینی )
حاجت آورده و در پایِ علَم ریختهام باز هم بغضِ گـلو را به قلم ریختهام قدرنشناسم و عمریست که در هر پابوس عـرقِ شـرم در ایـوانِ حـرم ریختهام وسـطِ روضۀ مکـشوف تو یا ثـارالله اشک، از چشمِ گنهکار چه کم ریختهام با غـمِ خـاطـره تنـهـا بـگـذاریـد مـرا باز جامـاندهام و طـرحِ قـسم ریختهام بِه عَـلـیٍ بِه عَـلـیٍ بِه عَـلـیٍ، بـطـلـب معصیت کرده! چه خاکی به سرم ریختهام در دلم تا به ستونِ صد و هجده برسم چند موکب زدهام! چاییِ غم ریختهام عکـسهای منِ ناقـابل و بابُ الـقـبـله حسرتِ هر شبه را دور و برم ریختهام کـربلا بـسـته شد و نوکـرِ آواره شدم اربعین را چه کنم؟! سخت به هم ریختهام!
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام ( اربعین حسینی )
من از آن موقع که طفلی بیزبان بودم حسین خـادم نـاقـابـل این آسـتـان بـودم حـسین خرج روضه کردم و زهرا برایم خرج کرد سود کردم پیش تو گرچه زیان بودم حسین از جوانی خـوبتر پیـرِغـلامی شـماست شوق پیری داشتم وقتی جوان بودم حسین راه افــتــادم بـرایـت پـیــشــوازم آمـدی هرقدم مدیون لطفی بیکران بودم حسین بـین خـوبـانت من بیآبـرو را هم بـخـر چون سگی در انتهای کاروان بودم حسین منکه بودم دیرتر راهی مقـتل میشدی کاش یارت میشدم کاش آن زمان بودم حسین عفو کن هروقت راحت آب خوردم در مسیر عفو کن هروقت زیر سایبان بودم حسین تــاول پـایـم فـدای پـای دخـتـرهـای تـو بخدا موکب به موکب یادشان بودم حسین خواهری از شام برگشت و چنین فریاد زد بیتو بین مجلس نامحرمان بودم حسین
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها در برگشت به کربلا
از آن زمان که دور زِ کربو بلا شدم بر هر چه داغ و درد و بلا مبتلا شدم لحـظه به لحـظه از غـم تو آب رفتهام عُمریست گوییا که من از تو جدا شدم برخیز و بین حسین که لب تشنهام هنوز گـریان به یادِ کام تو صبح و مسا شدم برخیز و بین حسین که نیلی شده رُخم چهـره کـبـود، هـمسـفـرِ نـیـزهها شـدم من زینبم که چهرۀ من فرق کرده است حالا شـبـیه حـضرت خـیـرالنّساء شدم بایـد شـبـیه مـادرمـان هم شـوم حـسین آخـر سـپـر برای زن و بـچـههـا شـدم گـیـسوی من سفـید شد و قـامـتم خـمید بیکس اسـیـرِ مـحـنتِ بـیانـتـهـا شـدم من روی ناقـهها و تو هم روی نیزهها مـهـمـانِ بــزمِ کـوفـه و شـامِ بـلا شـدم هر طـور بـود بـاز کـنـارت رسـیـدهام زائـر بـه پـاره پیـکـرِ در بـوریـا شـدم
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها در برگشت به کربلا
بعد از تو چهل مرتبه طوفان دیدم من زلف تو را به نی پریشان دیدم گـفـتـم کـه فــراق را نـبـیـنـم دیـدم هرجا که سرت بود، من آنجا بودم هر جا که نـیاز شُد چو زهرا بودم یـا از سـر نـاقـه دخـتـرت میافتاد یـا وقـت نـمـاز خـواهرت میافتاد با بغـض چقدر فـتـنه سازی کردند با قـتل تو حـسّ سرفـرازی کردند تـا مـوی رقـیــه را مـرتـب کـردم انـگـار هــزار مـرتـبـه تـب کـردم ما را به خـدا مردم مغضوب زدند مرهم به دل زخمی ما خوب زدند هر وقت ز روی نی سلامت کردم در چشم تو احساس رضایت کردم
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلاماللهعلیها در اربعین سیدالشهدا
با سری بر نی، دلی پُر خون، سفر آغاز شد این سفر با کولهباری مختصر آغاز شد کـربـلا اما بـرای زینب از این پیـشتر از شـکـاف فـرق خـونین پـدر آغاز شد کربلا شاید که با تیری به تابـوت حسن کـربلا شاید که با خـون جگـر آغاز شد خیمهای که سوخت، زینب را به حیرت وا نداشت کـربلا از شعـلههای پـشت در آغاز شد کربلا را دیدهای از چشم زینب؟ معجزهست! وَه! چه اعجازی که با شقّالقمر آغاز شد اربعین، زینب مجال گریه بر این داغ یافت پس مـحـرم تازه در ماه صفر آغاز شد کربلا با داغ هفتاد و دو تَن پایان گرفت کـربـلای دیگـری با یک نفـر آغاز شد
: امتیاز
|